هدف چهام: مهارت نقد
یکی از هدفهایی که در حلقهها داریم، این است که به مهارت نقد برسیم. نباید اینگونه باشد که زمانی که مطلبی را به ما ارائه میدهند، سعی ما فقط این باشد که آن را درک کنیم. بلکه باید بعد از فهم آن، آن را نقد کنیم. البته همیشه در گام اول نباید به مطلب هجوم برد؛ چون این کار مانع فهم میشود. ابتدا باید سعی کنیم آن را بفهمیم. اما بعد که فهمیدیم، مهاجم باشیم.
اهداف نقد:
1- ابهامهای شما را میزداید، زوایای پنهان مطلب را آشکار میکند و به عمق فهمتان کمک میکند. این برای خود شما خیلی ارزشمند است.
2- نوعی خدمت به گوینده یا صاحب مطلب است که کمک میکند نواقص بحث او را دریابد و آنها را تکمیل کند.
ما باید اولین قصدمان از نقد فهم خودمان باشد دومین قصدمان خدمت به عالمی باشد که دارد مطالبی را مطرح میکند.
در روایات آمده که وقتی با عالمی برخورد میکنید، قصدتان تعنّت نباشد؛ نخواهید او را گیر بیاندازید و کوچک کنید. قصدتان آموختن باشد. بخواهید دریابید. حتی نقد که میزنید به این انگیزه و با این نیت باشد که میخواهید دریابید. این نیت تأثیرات خودش را روی نحوه برخورد شما میگذارد. نیت یک مقدماتی دارد و یک مؤخراتی. یک زمینهی معرفتی دارد که در انسان به وجود میآید. اگر آن زمینهها بود نیت هم میآید و اگر نبود، نیت نیست.
از من سؤال میکردند اگر در مشهد و یا همین جا، قصد ده روز کنیم، میتوانیم نمازمان را تمام بخوانیم؟ میگفتم خُب شما چند روز اینجایید؟ میگفتند: پنج روز. میگفتم: شما که پنج روز اینجایید، چطور میخواهید قصد ده روز بکنید. میگفتند: اشکال که ندارد، قصد میکنیم. یعنی متوجه نمیشوند که قصد ده روز یعنی اینکه شما یک مراحلی در درونت گذشته است که اینجا باید ده روز بمانی. حالا بنا به ضرورتِ کاری یا به هر انگیزهای.
نیت و قصد فهم در نقد هم درست داستانش همین است. نمیشود هر کاری انجام دهیم و بعد مارک قصد فهم به آن بزنیم که ان شاء الله قربتا الی الله است. بنابراین نیتتان در نقد باید اولاً فهم بهتر و دوم خدمت و کمک رسانی به عالم و گویندهای باشد که دارد این حرف را میزند، که حرف او کامل شود و شما در تکمیل آن سهمی داشته باشید.
مراحل نقد علمی یک اثر:
گام اول: درک مناسب مطلب
مطلبی را که در نیافتهاید، نمیتوانید نقد بزنید. پس گام اول برای نقدی که اثر گذار باشد و به صحت نزدیک باشد، این است که مطلب را خوب بفهمیم.
برای این کار باید هر چیزی که به ذهن شما میآید به عنوان نقد اشکال، اول در ذهن خوب حلاجیاش کنید. تا به ذهن آمد، بیرون نریزیم. سبک و سنگین کنیم. خودمان به اشکال هجوم ببریم، ببینیم آیا میتوانیم به گونهای آن را پاسخ دهیم تا پخته شود.
گام دوم: کشف مبانی بحث
برای خراب کردن یک ساختمان بزرگ ابتدا باید پایههای آن را پیدا کنیم و آنها را خراب کنیم. برای نقد یک مطلب، ابتدا باید بدانیم مبانی آن چه چیزهایی هستند. بعد سؤالات و اشکالات خود را متوجه آنها بکنیم.
گام سوم: توجه به ارتباط مطالب
گاهی مطلبی به شما ارائه میشود که اگر بخواهید بفهمید درست است یا نه، باید ببینید که سر و ته بحث به هم میخورد؛ یا خیر. ارتباط و هماهنگی مطالب یا عدم آن از چیزهایی است که به وسیله آن میتوان درستی یا نادرستی یک مطلب را فهمید.
گام چهارم: بررسی لوازم
یکی از جاهایی که مخدوش بودن یک حرف کشف میشود، لوازم آن است. وقتی لوازم یک بحث را بررسی میکنید و میبینید آن لوازم صحیح نیستند، معلوم میشود که خود آن حرف نیز صحیح نیست. بنابراین وقتی حرفی مطرح میشود، باید دید چه لوازمی دارد و چه آثاری بر آن مترتب است.
در مباحث اجتماعی، این مسأله به خوبی روشن میشود. یکی از آقایان پیشنهاد داده بود برای اینکه مشکل روابط دختر و پسر حل شود، ارتباط تلفنی را رایج کنیم. لوازم این نظریه را به راحتی میتوان بررسی کرد و دید که چه اتفاقی میافتد. یا پیشنهاد کرده بودند که یک شبکه تلویزیونی را به خانمها اختصاص دهیم که آنها در آن راحت و آزاد باشند. این حرف را شخصی که باتجربه است و عمری را گذرانده، مطرح کرده بود. با توجه به آثار این کار و اینکه این شبکه تنها برای خانمها قابل دسترسی نخواهد بود و آقایان نیز از آن استفاده خواهند کرد، به آسانی میتوان نادرستی این نظریه را نشان داد.
گام پنجم: بررسی گسترهی مدعا و ارزیابی صدق آن
وقتی که ادعایی میشود، باید دید این ادعا دامنهاش تا کجاست. تا آنجایی که ادعا دارد، آیا تطبیق میکند و آیا صادق است، یا صادق نیست. در مباحث طلبگی وقتی میخواهند مطلبی را نقد کنند، دو نوع اشکال مطرح میشود. گاهی اِشکال حلّی است؛ و گاهی هم نقضی.
مطلبی که در گام پنجم گفته شد، همان اشکال نقضی است؛ یعنی شما وقتی گسترهی بحث را نگاه میکنید، میبینید که ادعا یک یا چند مورد را در بر میگیرد، ولی در مورد یا موارد دیگری تطبیق پیدا نمیکند. این میشود نقض، که نشاندهنده نادرستی استدلال و ادعاست.
گام ششم: ارزیابی کارایی و کارکرد
یکی دیگر از معیارهایی که به وسیله آن میتوان درستی یک ادعا را سنجید، کارکرد یا میزان کارایی آن نظریه است. باید دید نظری که بیان شده، در مقام عمل تا چه اندازه قابل استفاده است.
البته امروزه برخی در فلسفهی علم میگویند ما به صدق و کذب نظریهها کار نداریم؛ بلکه به کارکرد آنها نگاه میکنیم. اگر در مقام عمل (اگرچه در نود در صد موارد و نه همه آنها) جوابگوی مشکلات ما باشد، آن نظر برای ما قابل قبول است.