آموختنی های سفر حج
اسرار عمره
اسرار عمره
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین لاسیما بقیه الله فی الارضین
بحثی را پیرامون اسرار و فلسفه عمره مطرح میکنیم نه فقط از این باب که ما قصد عمره را داریم، بلکه از این جهت که در عمره چنانکه عرض خواهیم کرد، از ابتدا تا انتها هدایتها و نکتههایی است که با آن هدایتها ونکتهها باید زندگی کرد.
معنای عمره:
عُمره از ماده عُمر یا عُمران اخذ شده و در لغت اگر از عمران گرفته شده باشد، به معنای برنامهای است که با آن آباد میشود، حال برنامه آباد کردن عمر انسان یا برنامه آباد کردن مسجد الحرام [1]. و در صورتی که از عُمر گرفته شود، برنامهای است که با آن عمر طی میشودکه عمره عبارت میشود از برنامه زندگی و همین نکته است که اعمال و مناسک عمره را از ابتدا تا انتها برنامهای قرار میدهد که انسان با آن زندگی میکند، یعنی اینکه احرام یک منسک نیست که در یک جا و یک زمان و در مقطعی از آن انجام شود و پشت سرگذاشته شود؛ بلکه برنامهای است که باید با آن زندگی کرد. طواف یک نُسُک نیست که در جایی آورده شود و پشت سر گذاشته و به فراموشی سپرده شود. ؛ بلکه این احرام و طواف برنامهای است که باید در طول یک عمر باشد . هر یک از این منسکها، راه و رسمی برای زندگی هستند.
1 ـ احرام :
اولین برنامهای که در این منسک برای زندگی مطرح میشود، احرام است. احرام به معنای در حریم داخل شدن و خود را در حریم داخل کردن است. وقتی شما کاری میکنید که در حریم قرار بگیرید یا وارد حریمی میشوید، این کار شما میشود احرام.
در لغت در باب احرام حج داریم که: « احرم الرجل بالحج لانه یحرم علیه ما کان حلالا ؛ احرام میبندد شخص برای حج، چون بواسطه احرام حرام میشود برای شخص آنچه حلال بوده است». یعنی انسان در یک حریم قرار میگیرد.
یا خود کلمه اَحْرَمَ را معنا کردهاند به « احرم: دخل فی الشهر الحرام؛ داخل در حریم ماه شد. ». داخل یک حریم شدن به یک معنای دیگر یعنی منع کردن و سدکردن راه طمع دیگران. در لغت نیز آوردهاند که: « اَحْرَمْتُ الرَّجُلَ : قَمَرْتُهُ کَاَنَّکَ حَرَمْتُهُ مَا طَمِعَ فِیهِ مِنْکَ؛ مثل اینکه تو محروم کردی او را نسبت به طمعی که در تو داشت»[2]. یعنی کسی که حریم میگیرد، مانع میشود، سد ایجاد میکند از اینکه دشمنان و طمعکنندگان در آنچه در اختیار من است، نفوذ کنند. پس احرام یعنی داخل در حریم شدن یا برای خود حریم قراردادن.
نکته دیگر[3] آنکه این احرام و برای خود حریم قراردادن، رابطه مستقیمی با معرفت انسان دارد. هرکس به اندازهای که معرفت پیدا میکند، به طمعهایی که در وجود او برای دیگران هست یا ضررهایی که از سوی دیگری برای او هست، به همین اندازه برای خودش حریم قائل میشود. هرچه این معرفت بالاتر میرود، حریم جدیدتری گرفته میشود.
مرحله اول و اولین حد معرفت که برای یک کودک شکل می گیرد، چیست؟ موقعی است که ضررها و آسیبهایی که در اطراف در کمین او هستند را شناسایی میکند. سوختن را تجربه میکند. نتیجه این تجربه چه میشود؟ وقتی کودک معرفت پیدا کرد که دست زدن به بخاری باعث سوختن میشود، این معرفت باعث میشود یک حریم بگیرد و دیگر به بخاری نزدیک نشود. وقتی بچهها خطر را خوب درک نمیکنند، بزرگترهایی که تجربه دارند، بچه را به عمد به چیزی که خطر دارد، نزدیک میکنند و درصد ضعیفی از آن خطر را به می چشانند تا کودک برای همیشه یک حریم برای خودش بگیرد. وقتی یک بار او را نزدیک میکنند و ذرهای از خطری که در کمین او نشسته است را به او میچشانند، برای همیشه حریم میگیرد و حتی اگر بگویی به بخاری دست بزن. او دیگر دست نمیزند، یعنی برای خودش حریم پیدا میکند. پس معرفت و شناخت ضررها، یک حریم برای انسان ایجاد میکند.
اما همین کودکی که نسبت به ضررها حریم پیدا کرده، هنور نسبت به بدیها حریمی پیدا نکرده است. چون هنوز بدیها را نشناخته است. امّا وقتی بدیها را میشناسد، مثلا آداب را به او یاد میدهی و به او میشناسانی که نشستن سر سفره به این شکل است. اگر به اینگونه غذا بخوری بیادبی است. اگر این رفتار را در مقابل کسی انجام دهی، شکستن حرمت اوست و توهین به اوست. بدیها را که میشناسد و میفهمد که دروغ بد است، حداقل در سطح معرفتی خودش که مثلا اگر این کار را کردم از محبت پدر محروم میشوم. این حد از معرفت هم برایش حریمی ایجاد میکند و سعی میکند که دیگر آن کار را انجام ندهد. این یک حد از معرفت است که حریمی را دنبال خویش میآورد.
بالاتر که میرویم وقتی انسان شیطان و دنیا و هواها و طاغوتها را میشناسد و دشمنی و خطر آنها را در مییابد ، اینجا هم حریم و احرامی برای او شکل میگیرد و همین حد از شناخت معبودها و بت ها حریمی را برای انسان، حداقل در سطح معرفت میآورد؛ ولو در عملکرد دیگرانی غیر از خدا در وجود ما حضور داشته باشند و در دل ما حضور داشته باشند و در اعمال ما جلوه کنند، در حد معرفت آنها را نمیپذیریم. منهای خدا کس دیگری را قبول نداریم. این حریم دیگر شیطان و دنیا و همینطور نفس را در ذهن من به عنوان معبود راه نمیدهد. این هم یک حریم است که نتیجه یک معرفت است.که همان حریم اسلام است.
اما آن معرفتی که احرام عُمره را به دنبال داردو احرام در زندگی را میآورد؛ اسلام در عمل است. یعنی دعوتهای متفاوت را در عرصه زندگی و در میدان عمل شنیدن و تنها به دعوتهای خدا پاسخ گفتن در اینجا انسان وارد یک حریم جدید میشود. احرامی برایش شکل میگیرد که خلاصهی آن احرام و حریم گرفتن، در مناسک عمره نمود پیدا میکند. این هم یک مرحله است. یعنی شما دعوتهایی را میشناسید. در زندگیتان از صبح تا شام و در لحظه لحظهای که نفس میکشید، دعوتهایی را تجربه میکنید. از دلتان[4] که شما را به چیزهایی میخواند و از دنیا[5] که شما را به سمت و سویی دعوت میکند و تا مردم و حتی از شیطان[6] دعوتهایی را میشنوید و در کنار اینها، دعوت خدا را هم میشنوید. در هر لحظه این دعوتها را دارید. دعوت خدا به نماز و دعوت دل به خوابیدن و دعوت مردم به چیز دیگر. در لحظهای دیگر دعوت خدا به این است که درس بخوانی و دل به اینکه استراحت کنی و دعوت شیطان به چیز دیگری است. هر لحظهی زندگی، خالی از این دعوتها نیست. تمام لحظهها و روزهای عمر ما، سرشار از این دعوتهاست.
اگر معرفت به دعوتهای متعدد پیدا شد و انسان به معرفتی رسید که از بین این دعوتها، فقط دعوت خدا را لبیک گفت؛ به احرام میرسد و حریم جدیدی پیدا میکند. احرام عمره در واقع تجربهای است که در آن سعی میکنید هر دعوتی را منهای دعوت حق کنار بگذارید و با این کنارگذاشتن مناسکی را در خط تسلیمو اطاعت حق بجا آورید و با پایان یافتن این مناسک، به امنیتی میرسید که اگر از این احرام هم خارج شوید، آن حالت احرام و حریم در همیشهی زندگی شما پایدار میماند.
پس این معرفت به دعوتها و بهتر یافتن دعوت خدا از میان دیگر دعوتها و در نتیجه، پاسخ گفتن به این دعوت، تو را به یک حریم جدیدی وارد میکند.
[1]. و العمرة: کاللقمة، بمعنى ما یعمر به، أى برنامج عمل یعمر به المسجد الحرام، و قلنا إنّ المسجد من حیث انّه مسجد یعمر بالعبادة و الطاعة، و برنامج العمرة المستحبّة فی غیر الموسم: من أحسن ما یعمر به المسجد الحرام. التحقیق
و الِاعْتِمَارُ و الْعُمْرَةُ: الزیارة التی فیها[1] عِمَارَةُ الودّ، و جعل فی الشّریعة للقصد المخصوص. مفردات
قصد مکان آباد .منجد
وزن فعله (و اللُّقْمَة اسم لما یُهیِّئه الإِنسان للالتقام)لسان...
[2] .و أحرم الرجل بالحجّ، لأنّه یحرم علیه ما کان حلالا له من الصید و النساء و غیر ذلک. و أحرم: دخل فی الشهر الحرام.
و یقال أحرمت الرجل قمرته، کأنّک حرمته ما طمع فیه منک. و کذلک حرم هو یحرم حرما، إذا لم یقمر، و القیاس واحد، کأنّه منع ما طمع فیه.مقایس
.و أحرم عن کل شیء یمنعک عن ذکر الله عز و جل- و یحجبک عن طاعته- ….مصباح الشریعه
[3] .این نکته از بررسی حریم گرفتن های ما بدست می آید.
[4] .ان النفس لاماره بالسوءتسوفنی بالتوبه مناجات خمسه عشر
[5] ا .یا دنیا غری غیری . نهج البلاغه
[6] .انی دعوتکم فاستجبتم لی سوره ....الشیطان یعدکم الفقر و الله یعدکم المغفره و الرحمه سوره ....